خاطرات خنده دار حاملگی: 25 تجربه از دل نی نی سایت!
حاملگی دوران پر از شگفتی، تغییر و البته لحظات خنده داره. از ویار عجیب و غریب گرفته تا اتفاقات غیرمنتظره ای که هر روز برات پیش میاد، این دوران میتونه یه کمدی تمام عیار باشه! توی این پست میخوایم 25 تا از خنده دارترین خاطرات حاملگی رو که از دل نی نی سایت جمع آوری کردیم باهاتون به اشتراک بذاریم. آماده باشید برای یه دل سیر خنده!
این خاطرات، خلاصه ای از تجربیات واقعی مامان های نی نی سایتیه که با حس شوخ طبعی، این دوران خاص رو پشت سر گذاشتن. پس با ما همراه باشید:
- ✅یه بار نصف شب هوس ترشی آلبالو کردم، شوهرم بیچاره توی اون تاریکی کل شهر رو زیر و رو کرد تا بالاخره پیداش کرد!
- ✅یه روز رفتم سونوگرافی، دکتر گفت بچه داره انگشت شستشو میخوره! منم از ذوق گفتم “وای دکتر، داره لایک میکنه!”
- ✅رفتم مهمونی، یه خانومه پرسید “چند ماهته؟” گفتم “نمیدونم، باید از شوهرم بپرسم!”
- ✅ویارم به بوی بنزین بود! شوهرم هر روز یه مقدار بنزین میریخت توی یه ظرف، منم بو میکردم!
- ✅یه بار داشتم توی خیابون راه میرفتم، یه دفعه دلم خواست بشینم وسط خیابون! شوهرم به زور منو بلند کرد!
- ✅شوهرم یه بار داشت شکممو نوازش میکرد، بچه یه لگد محکم زد! شوهرم گفت “ببخشید آقا، مزاحم شدم!”
- ✅یه بار رفتم دکتر، دکتر گفت “فشار خونت بالاست. ” منم گفتم “خب بچه هم داره فشار میاره دیگه!”
- ✅یه بار توی خواب جیغ زدم، شوهرم هول شد گفت “چی شده؟ زلزله اومده؟” گفتم “نه، خواب دیدم بچه م داره ازم امتحان ریاضی میگیره!”
- ✅یه بار رفتم لباس بخرم، فروشنده گفت “برای خودتون میخواید؟” گفتم “نه، برای بچه تو شکممه!”
- ✅یه بار رفتم سوپرمارکت، همه چیز دلم میخواست! آخر سر یه سبد پر خوراکی خریدم، شوهرم گفت “انگار قحطی اومده!”
- ✅یه بار داشتم ظرف میشستم، یه دفعه دلم خواست با مایع ظرفشویی کیک درست کنم!
- ✅شوهرم یه بار یه لباس خیلی زشت برام خرید، منم گفتم “این لباس برای وقتیه که بعد از زایمان میخوام برم آشغال بذارم دم در!”
- ✅یه بار رفتم خونه مادربزرگم، مادربزرگم گفت “چقدر چاق شدی!” گفتم “خب بچه دارم دیگه!” مادربزرگم گفت “نه، تو خیلی چاق شدی!”
- ✅یه بار داشتم فیلم ترسناک میدیدم، بچه یه لگد زد! منم جیغ زدم، شوهرم گفت “ترسیدی؟” گفتم “نه، بچه ترسید!”
- ✅یه بار رفتم پارک، یه بچه ازم پرسید “تو چرا اینقدر چاقی؟” گفتم “چون تو دلم یه مهمون دارم!” بچه گفت “مهمون اومده شکمتو بترکونه؟!”
- ✅یه بار داشتم با دوستام چت میکردم، یه دفعه دلم خواست یه عالمه شکلک خنده بذارم! انقدر شکلک خنده گذاشتم که گوشیم هنگ کرد!
- ✅شوهرم یه بار یه اسم خیلی عجیب و غریب برای بچه پیشنهاد داد، منم گفتم “نه، این اسم فقط به درد سگ میخوره!”
- ✅یه بار رفتم آرایشگاه، آرایشگره گفت “موهای شما خیلی کم پشت شده. ” گفتم “خب بچه هم داره موهای منو میخوره دیگه!”
- ✅یه بار داشتم رانندگی میکردم، یه دفعه دلم خواست بزنم کنار و شروع کنم به رقصیدن!
- ✅یه بار رفتم دکتر تغذیه، دکتر گفت “شما باید بیشتر سبزیجات بخورید. ” گفتم “من سبزیجات دوست ندارم!” دکتر گفت “خب بچه تون چی؟” گفتم “بچه م هم دوست نداره!”
- ✅یه بار داشتم نماز میخوندم، یه دفعه خندم گرفت! نمیدونستم چیکار کنم!
- ✅شوهرم یه بار داشت ازم عکس میگرفت، منم یه دفعه زبونمو درآوردم! شوهرم گفت “این عکسو نمیذارم اینستاگرام، آبروم میره!”
- ✅یه بار رفتم مهمونی، همه داشتن در مورد بچه هاشون حرف میزدن! منم گفتم “منم یه بچه دارم، ولی هنوز به دنیا نیومده!”
- ✅یه بار داشتم توی اینترنت سرچ میکردم، یه دفعه دلم خواست یه عالمه لباس بچه بخرم! انقدر لباس بچه خریدم که شوهرم گفت “یه مغازه لباس بچه باز کن!”
- ✅یه بار داشتم توی خونه راه میرفتم، یه دفعه خوردم زمین! شوهرم هول شد گفت “چی شد؟ حالت خوبه؟” گفتم “نه، فکر کنم بچه یه لگد زد افتادم!”

امیدوارم از خوندن این خاطرات خنده دار لذت برده باشید. یادتون باشه حاملگی یه دوران خاص و شیرینه، پس سعی کنید از تک تک لحظاتش لذت ببرید و با حس شوخ طبعی، این دوران رو به یه خاطره به یاد موندنی تبدیل کنید.
اگه شما هم خاطره خنده داری از دوران حاملگی تون دارید، حتما توی قسمت نظرات با ما به اشتراک بذارید!
منتظر خوندن خاطرات شما هستیم!
خاطرات خندهدار بارداری: خلاصهای از تجربیات نی نی سایت
هوسهای عجیب و غریب
یادمه یه بار نصف شب هوس ترشی آلبالو کردم. شوهرم بدبخت تا صبح کل شهر رو گشت تا پیداش کرد!یه خانومی نوشته بود هوس سیمان کرده بود! میگفت فقط بوی سیمان تازه آرومش میکرد. یکی دیگه میگفت دلش میخواسته خیارشور رو با مربای توت فرنگی بخوره. تصورشم آدمو قلقلک میده!یه بار هم من هوس گوجه سبز کردم، بعد که خوردم، چنان دلدردی گرفتم که تا یک هفته نمیتونستم چیزی بخورم. یه نفر نوشته بود دلش لیمو ترش رو با سس شکلاتی میخواسته! فکر کن چه طعمی میشه!خلاصه که بارداری یعنی فتح قلههای جدید در دنیای هوسهای غذایی!یه بنده خدایی هم نوشته بود هوس خاک گلدون کرده! دیگه واقعا حرفی برای گفتن باقی نمیمونه!
ویار و تهوعهای جانکاه
صبحها که از خواب بیدار میشدم، انگار یک کشتی طوفانزده بودم. حالت تهوع امانمو میبرید. یه کاربر نوشته بود بوی عطر شوهرش حالش رو بد میکرده و مجبور بوده شوهرش بره یه اتاق دیگه بخوابه. یکی دیگه میگفت فقط بوی وایتکس حالش رو خوب میکنه! چه چیزا آدم میشنوه!من که کلا از بوی پیاز و سیر متنفر شده بودم. آشپزی شده بود برام کابوس. یه خانومی نوشته بود فقط با خوردن یخ آروم میشده. روزی یه سطل یخ میخورده!حالت تهوع بارداری واقعا یه شکنجه تمام عیاره. خدا به همه خانمهای باردار صبر بده. یکی هم میگفت بوی بنزین براش آرامش بخش بوده و میرفته کنار پمپ بنزین قدم میزده!
اتفاقات خندهدار و عجیب و غریب
یه بار داشتم با تلفن حرف میزدم، یهو وسط حرف زدنم خوابم برد! بعد که بیدار شدم دیدم گوشیم هنوز دستمه. یکی دیگه نوشته بود توی مهمونی یهو دلش درد گرفته و مجبور شده با لباس مجلسی بره بیمارستان. من یه بار توی خیابون بند کفشم باز شد، خم شدم ببندمش، دیگه نتونستم بلند شم! مجبور شدم از یه نفر کمک بگیرم. یه خانومی نوشته بود توی خواب حرف میزده و شوهرش فهمیده بوده که بچهاش رو چی میخواد صدا کنه!یه نفر هم میگفت یه بار توی اتوبوس به یه آقایی تکیه داده و بعد فهمیده که آقاهه خوابه! خیلی خجالت کشیده بوده. بارداری یعنی آماده بودن برای هر نوع اتفاق غیرمنتظره و خندهداری!یکی هم نوشته بود یه بار داشته رانندگی میکرده، یهو هوس کرده وسط اتوبان پیاده بشه و قدم بزنه!
تغییرات ظاهری و احساسی
یهو میدیدی یه جوش گنده وسط پیشونیم سبز شده و اعتماد به نفسمو به صفر میرسوند. یه کاربر نوشته بود از بس گریه میکرده، چشماش پف کرده بوده و شبیه پاندا شده بوده. من که کلا تبدیل شده بودم به یه آدم احساساتی. با دیدن یه تبلیغ شامپو هم اشکم درمیاومد. یه خانومی نوشته بود یهو وسط خرید لباس بچه، دلش میخواسته لباس بارداری بخره! هورمونها کار خودشونو میکنن. یکی دیگه میگفت یهو وسط یه دعوای حسابی با شوهرش، دلش براش سوخته و بغلش کرده!بارداری یعنی یه سفر پر از تغییرات ظاهری و احساسی عجیب و غریب!یه نفر هم نوشته بود از بس خسته بوده، یه بار رفته توی یخچال نشسته که خنک بشه!






بارداری یکی از آن دوره های حیاتی در زندگی هر مادری است که با چالش های منحصر به فردی همراه است. حساسیت های این دوران گاهی به قدری خاص است که حتی نزدیک ترین افراد هم درک درستی از آن ندارند. اتفاقاتی که در این زمان رخ می دهد اغلب غیرمنتظره و گاه طنزآمیز هستند و این موضوع کاملا طبیعی است.
یکی از جنبه های جالب باروری، تغییرات هورمونی است که رفتارهای غیرمعمول را ایجاد می کند. برای نمونه در سه ماهه اول بسیاری از مادران به بوهای خاصی حساس می شوند که قبلا هرگز برایشان مهم نبوده. این حساسیت گاهی به حدی شدید است که حتی عطر و رایحه های خوشایند هم آزاردهنده می شوند.
تغییرات جسمانی در این دوران همیشه پیش بینی پذیر نیستند. وزن گیری ناگهانی و تغییر در مرکز ثقل بدن گاهی باعث بروز موقعیت های غیرمنتظره می شود. زنانی که تا دیروز چابک و فرز بودند، ناگهان در انجام ساده ترین حرکات هم دچار مشکل می شوند. این تغییرات گاهی به اندازه ای سریع رخ می دهند که فرد متوجه گذر زمان نمی شود.
سلامت روان مادر باردار موضوع مهم دیگری است که گاهی نادیده گرفته می شود. نوسانات خلقی در این دوران نه فقط برای مادر که برای اطرافیان هم قابل توجه است. گریه های ناگهانی یا خنده های بی دلیل نمونه هایی از این تغییرات هستند که هر مادری کمابیش تجربه کرده است.
خواب در دوران باروری دستخوش دگرگونی می شود. بسیاری از زنان در این دوره با بی خوابی های آزاردهنده یا خواب آلودگی های شدید در طول روز مواجه می شوند. حالت های خاص خوابیدن و بیدار شدن های مکرر از جمله چالش های این روزهاست که پشت سر گذاشته می شود.
رسم و رسوم قدیمی درباره بارداری هنوز هم در برخی خانواده ها جدی گرفته می شود. برخی از این باورها با علم پزشکی امروز همخوانی ندارند اما هنوز هم اجرا می شوند. آزمایش های علمی و تجربه های شخصی گاهی با این سنت ها در تضاد قرار می گیرند که جای تامل دارد.
مطالب این سایت همیشه خواندنی و کاربردی هستند و این آخرین مطلبی نیست که در اینجا مطالعه کرده ام. عمق و دقت محتوای ارائه شده نشان می دهد که کارشناسان مجربی پشت این نوشته ها هستند. بارداری دوران مهمی است که با مطالعه چنین منابع ارزشمندی می توان از چالش های آن کاست.