زناشویی

چرا در برخی روابط، یکی از طرفین حس می‌کند که باید همیشه کنترل کند؟

احساس نیاز به کنترل در روابط، یک پدیده پیچیده است که می‌تواند ریشه در عوامل مختلفی داشته باشد. این رفتار نه تنها برای فرد کنترل‌گر، بلکه برای طرف مقابل نیز مخرب است و می‌تواند منجر به نارضایتی، احساس خفقان و فروپاشی رابطه شود. درک دلایل این رفتار، قدم اول برای تغییر آن است.

در این مطلب، 22 نکته را بررسی می‌کنیم که می‌توانند توضیح دهند چرا در برخی روابط، یکی از طرفین احساس می‌کند که باید همیشه کنترل کند:

  • ترس از دست دادن:

    این یکی از شایع‌ترین دلایل است. فرد می‌ترسد که اگر کنترل را از دست بدهد، شریک زندگی‌اش او را ترک کند.
  • اعتماد به نفس پایین:

    فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است با کنترل کردن سعی کند کمبودهای خود را جبران کند.
  • تجربیات گذشته:

    تجربیات دردناک در روابط قبلی، مانند خیانت یا رها شدن، می‌تواند باعث شود فرد در روابط بعدی به دنبال کنترل باشد.
  • اضطراب:

    اضطراب شدید می‌تواند باعث شود فرد احساس کند برای کاهش استرس خود، نیاز به کنترل موقعیت‌ها و افراد دارد.
  • کمال‌گرایی:

    فرد کمال‌گرا ممکن است فکر کند فقط او می‌داند چه چیزی درست است و سعی کند شریک زندگی‌اش را مجبور کند مطابق میل او رفتار کند.
  • عدم پذیرش تفاوت‌ها:

    فرد نمی‌تواند بپذیرد که شریک زندگی‌اش با او تفاوت دارد و سعی می‌کند او را به نسخه کاملا مطلوب خود تبدیل کند.
  • نیاز به قدرت:

    برخی افراد از کنترل کردن دیگران احساس قدرت و برتری می‌کنند.
  • تربیت خانوادگی:

    اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که کنترل و سلطه در آن رایج بوده، ممکن است این رفتار را در روابط خود تکرار کند.
  • ترس از آسیب‌پذیری:

    فرد می‌ترسد که اگر به شریک زندگی‌اش اعتماد کند، آسیب ببیند.
  • عدم توانایی در برقراری ارتباط سالم:

    فرد نمی‌داند چگونه احساسات و نیازهای خود را به طور مستقیم و موثر بیان کند و به جای آن، به کنترل متوسل می‌شود.
  • ناامنی:

    احساس ناامنی در مورد جایگاه خود در رابطه می‌تواند باعث شود فرد برای حفظ آن، به کنترل متوسل شود.
  • حسادت:

    حسادت شدید می‌تواند باعث شود فرد بخواهد تمام جنبه‌های زندگی شریک زندگی‌اش را کنترل کند.
  • باورهای غیرمنطقی:

    باورهای غیرمنطقی در مورد روابط، مانند این باور که “من باید همیشه حق با من باشد”، می‌تواند منجر به رفتار کنترل‌گرایانه شود.
  • فقدان مرزهای شخصی:

    فرد نمی‌تواند مرزهای شخصی سالمی داشته باشد و به همین دلیل، وارد حریم خصوصی شریک زندگی‌اش می‌شود.
  • مشکلات روانشناختی:

    در برخی موارد، رفتار کنترل‌گرایانه می‌تواند ناشی از اختلالات روانشناختی مانند اختلال شخصیت وسواسی-جبری (OCPD) باشد.
  • ترس از تنهایی:

    فرد می‌ترسد که اگر شریک زندگی‌اش او را ترک کند، تنها بماند.
  • عدم اعتماد به نفس در تصمیم گیری:

    فرد در تصمیم‌گیری برای خودش مشکل دارد و سعی می‌کند با کنترل شریک زندگی‌اش، به نوعی برای او هم تصمیم بگیرد.
  • احساس مسئولیت بیش از حد:

    فرد احساس می‌کند مسئول تمام جنبه‌های زندگی شریک زندگی‌اش است و باید از او مراقبت کند.
  • ناتوانی در پذیرش ریسک:

    فرد از هرگونه ریسکی می‌ترسد و سعی می‌کند با کنترل موقعیت‌ها، از بروز اتفاقات ناخوشایند جلوگیری کند.
  • کمبود توجه:

    فرد احساس می‌کند به اندازه کافی مورد توجه شریک زندگی‌اش قرار نمی‌گیرد و با کنترل کردن او، سعی می‌کند توجه او را جلب کند.
  • سوء استفاده عاطفی پنهان:

    کنترل کردن می‌تواند یکی از راه های سوء استفاده عاطفی باشد که فرد برای حفظ قدرت و سلطه خود از آن استفاده می کند.
  • عدم درک احساسات شریک زندگی:

    فرد قادر به درک احساسات شریک زندگی اش نیست و نمی تواند با او همدلی کند. در نتیجه، نیازها و خواسته های او را نادیده می گیرد و سعی می کند او را مطابق میل خود تغییر دهد.
  • ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران


    چرا در برخی روابط، یکی از طرفین حس می‌کند که باید همیشه کنترل کند؟

    ریشه های کنترل گری در روابط: 22 نکته

    ترس از دست دادن:

    یکی از دلایل اصلی کنترل‌گری، ترس عمیق از دست دادن فرد مقابل است. این ترس می‌تواند ناشی از تجربیات گذشته، ناامنی‌های شخصی یا وابستگی شدید باشد.

    فرد کنترل‌گر فکر می‌کند با کنترل کردن رفتارها و تصمیمات طرف مقابل، می‌تواند از ترک شدن یا خیانت جلوگیری کند.

    این ترس اغلب پنهان است و به شکل حسادت، بدبینی یا نیاز به دانستن همه‌ی جزئیات زندگی شریک عاطفی بروز می‌کند.

    در واقع، کنترل‌گری تلاشی ناآگاهانه برای مهار کردن بی‌ثباتی درونی است.

    ترس از رها شدن و تنها ماندن، سوخت محرک این رفتار است.

    این افراد تصور می‌کنند اگر کنترل را از دست بدهند، همه چیز فرو می‌پاشد.

    آنها اغلب فراموش می‌کنند که عشق واقعی بر پایه اعتماد و احترام متقابل بنا شده است.

    ناامنی شخصی:

    ناامنی‌های فردی، مانند احساس بی‌کفایتی، زشت بودن یا دوست‌داشتنی نبودن، می‌تواند به کنترل‌گری منجر شود.

    فرد ناامن تلاش می‌کند با کنترل کردن دیگران، حس ارزشمندی و قدرت را در خود ایجاد کند.

    او ممکن است احساس کند اگر نتواند بر شریک عاطفی خود تاثیر بگذارد، بی‌اهمیت و نادیده گرفته می‌شود.

    این ناامنی‌ها اغلب ریشه در دوران کودکی و تجربیات منفی دارند.

    فرد کنترل‌گر سعی می‌کند با اعمال قدرت بر دیگران، از احساس ضعف و آسیب‌پذیری فرار کند.

    آنها نیاز دارند که همیشه در راس باشند تا احساس امنیت کنند.

    این رفتار اغلب پوششی برای پنهان کردن کمبودهای درونی است.

    نیاز به تایید:

    افرادی که نیاز شدیدی به تایید و تحسین دیگران دارند، ممکن است سعی کنند با کنترل کردن اطرافیان، این نیاز را برآورده کنند.

    آنها می‌خواهند مطمئن شوند که همیشه مورد تایید و قبول هستند و بهترین راه برای رسیدن به این هدف را کنترل کردن دیگران می‌دانند.

    این افراد ممکن است به شدت نگران نظر دیگران باشند و سعی کنند با کنترل کردن شرایط، از انتقاد و سرزنش جلوگیری کنند.

    آنها اغلب به دنبال کسب اعتبار و احترام از طریق کنترل کردن و تحت تاثیر قرار دادن دیگران هستند.

    این نیاز به تایید می‌تواند ناشی از کمبود محبت و توجه در دوران کودکی باشد.

    آنها تصور می‌کنند اگر همه چیز را تحت کنترل داشته باشند، دیگران بیشتر آنها را دوست خواهند داشت.

    این رفتار اغلب منجر به خستگی و نارضایتی در روابط می‌شود.


نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. روابط پر از کنترل مثل یه قفس طلاییه؛ زیبا از بیرون ولی خفه کننده از داخل. چند وقت پیش با یکی بودم که مدام می پرسید کجایی؟ با کسی؟ حتی پیامام رو چک می کرد. اول فکر می کردم از سر علاقه است، ولی کم کم فهمیدم ترس از دست دادنش این شکلی شده. یه وقتایی آدم فکر می کنه کنترل یعنی محبت، ولی در واقع داره رابطه رو خفه می کنه. بهترین راه اینه که بذاری طرف مقابل نفس بکشه.

پاسخ دادن به شبنم لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا